غیرت همت.................غایب
ورزشگاه همت.............حاضر
مردونگی همت............غایب
مرام همت..............غایب
سمینار همت.............حاضر
اقایی همت................غایب
صداقت همت.............غایب
همایش همت............حاضر
صفای همت...........غایب
عشق همت............غایب
آرمان همت............غایب
یاران همت.............غایب
تیپ همت.............حاضر
غایبا از حاضر ها بیشتر بودن.......کلاس تعطیل
منبع:http://mohamadebrahimhemmat.blogfa.com/
سـلام فرمانده ....
ســـــلام حسین جانم ....
ســــــــــــــــــلام برادر عزیزم ...
ســـــــــــــــــــــــــــــلام ابالفضل جبه ها ...
ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام خورشید شلمچه ...
سلام ای که پیشانی ات جایگاه بوسه های عرشیان گشت ...
ســــــــــــــــــلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام
ادامه مطلب ...آنها چفیه داشتند… من چادر دارم….
آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند… من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم…
آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود… من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم…
آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند… من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم…
آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند … من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم…
آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند…
من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم..
خیلی گشته بودیم، نه پلاکی، نه کارتی، چیزی همراهش نبود.
لباس فرم سپاه به تنش بود. چیزی شبیه دکمه ی پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد،
خوب که دقت کردم، دیدم یک نگین عقیق است که انگار جمله ای رویش حک شده.
خاک و گل ها را پاک کردم. دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردم. روی عقیق نوشته بود:
« به یاد شهدای گمنام»